تو را من چشم در راهم | ||
خدا
داستان عاشقی داستان عشق داستانی است عجیب حتی برای خود عاشق. عاشق اگر خود هزار غم در سینه داشته باشد، بی تاب نمی شود ولی اگر غم یار بیند و ناراحتی او را احساس کند، تاب و توان از دست می دهد. عاشق دوست می دارد که همه بلاهای جهان بر او نازل گردد اما محبوبش در آسایش و شادی باشد. او تحمل تیغ بر قلب خود را دارد اما توان دیدن خار بر پای معشوق را نه. و چنین است که عشق نهایت نهایت فنا شدن عاشق است در هوای معشوق.
[ پنج شنبه 87/12/15 ] [ 6:55 عصر ] [ مرتضی صیادی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |