تو را من چشم در راهم | ||
خدا
کاش ... کاش میتوانستم راهی بیابم برای بیان آن چه که از عمق وجودم تا جان نازنین تو جریان دارد. کاش احساس درونیام را مفسری بود به زبان آدمی تا با صدای رسا فریادگر لحظه های عاشقانه من باشد. کاش صدای قلبم را میتوانستم ترجمانی بیابم تا همگان دریابند که عاشقانهترین سرود هستی را من در سینه تنگ خود دارم. کاش میشد شرحه شرحه دل را شکافت و تأثیر عشق بر تمام پهنه آن را به تصویر کشید. چگونه میتوانم طنین صدای قلب تو در جانم را چون موسیقی ملایم یا چون رقص باد در کوچههای عاشقی است، برای دیگران مجسم سازم؟ چگونه میتوانم مهرت که چون چشمههایی از نور در فکر و ذهن و روح و جانم میجوشد را بنمایانم؟ کاش میتوانستم بگویم چگونه بر جانم نشسته ای. کاش... [ پنج شنبه 87/12/15 ] [ 6:55 عصر ] [ مرتضی صیادی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |