تو را من چشم در راهم | ||
از طرف مرضیه جونم به یه بازی دعوت شدم . 3 تا پاراگراف بدون سانسور !
راستش اگه بخوام بنویسم از چیزایی که تا حالا نگفتم و ننوشتم بیشتر از 3تا میشه ولی اگه ننویسمم کمتر از 3تا میشه .. یه کمی سخته که بخوای چیزایی بگی که تا حالا یه جورایی پنهانش کردی و هیچکی هم خبر نداره !!! ولی خب تا جایی که بتونم میگم البته تا جایی که از مجهول بودن در نیام .
¤ هیچوقت دوست نداشتم که کسی رو از زندگیم حذف کنم ولی الان میفهمم که اشتباه میکردم کسایی که که باعث اذیتم میشدن و همش یه جوری میخوان که حالم رو بگیرن ... باید حذف بشن چون میدونم که اگه پاش برسه ، راحت تر از اونی که من فکر میکنم منو حذف میکنن البته قبلش حسابی لهم میکنن . درست مثل صمیمی ترین دوستم که به خاطرش همه کاری کردم .... ولی آخرش چی شد ؟ هیچی . خیلی راحت همه ی خاطره هامون از بین رفت ... ولی واقعا احساس تنهایی میکنم . احتیاج به یه دوست صمیمی دارم شدید !
¤ همیشه دوست دارم که مجهول بمونم ... همه افراد دنیای واقعی رو توی وبم ایگنور کردم . دلم نمیخواد کسی بدونه که کی بودم و چی شدم ... دوست ندارم کسی بدونه چی میگم و چی مینویسم .. اینجوری احساس بهتری دارم و راحت ترم .
درضمن دوست داشتن مدت دار رووو هم نمیخوام ...منظورم این دوستی هایی که تاریخ مصرف داره .
فکر کنم دیگه بسه ... ولی بازم نگفته هارو نگفتم ... چه کنیم دیگه ..جیگروو هزار دردسر
منم اینارو دعوت میکنم : غریبه ، مژگان ، مرجان ، شوکلات فندقی ، نقطه چین ، دناتا و هر کی که خودش دوست داره بنویسه از طرف من دعوته !!! اگر هم ننوشتن ، منم سوت میزنم .
پ . ن : هنوزم عاشق اون پسر چشم آبی هستم ... ( البته این پسر چشم آبی ، اون دوست جونم نیستااا ) یه دوست صمیمی میخووااام ... خیلی چیزا میخواااام .
* بالاخره قالبموو درست کردم لینک دوستان رو هم به زودی اضافه میکنم . خیلی ها باید حذف بشن خیلی ها هم باید اضافه بشن . [ پنج شنبه 87/12/15 ] [ 6:54 عصر ] [ مرتضی صیادی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |