سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تو را من چشم در راهم
 
قالب وبلاگ

خدا

 

مناجات عشق

 

بار خدایا

تو را سپاس بی حد و مرز که

تمام هستی ام را غرقه کرده ای در عشق  یار

و شب و روزم را در محبت او بی قرار

و جانم را از مهر او سرشار

 

مهربانا

می دانی که گاه چنان در آتش هجران می سوزم

که اشک پهنای صورتم را می پوشاند

و غبار فراق همه سرزمین هستی را سیاه می کند

و دلم ضجه های خاموش می زند

ولی زبانم همچنان شکر تو را گوید

و  می ستایمت بر مهری که در دلم جای داده ای

 

بار خدایا

او تمام زندگی من است

پایداری عشق را از تو طلب می نمایم

و از تو می خواهم که

تا آخرین نفس جانم را رهین عشق قرار دهی

تا یک لحظه را بدون یاد او نباشم

 

 

 

 

 

 

 

بار خدایا

تو را سپاس بی حد و مرز که

تمام هستی ام را غرقه کرده ای در عشق  یار

و شب و روزم را در محبت او بی قرار

و جانم را از مهر او سرشار

 

مهربانا

می دانی که گاه چنان در آتش هجران می سوزم

که اشک پهنای صورتم را می پوشاند

و غبار فراق همه سرزمین هستی را سیاه می کند

و دلم ضجه های خاموش می زند

ولی زبانم همچنان شکر تو را گوید

و  می ستایمت بر مهری که در دلم جای داده ای

 

بار خدایا

او تمام زندگی من است

پایداری عشق را از تو طلب می نمایم

و از تو می خواهم که

تا آخرین نفس جانم را رهین عشق قرار دهی

تا یک لحظه را بدون یاد او نباشم

 


[ پنج شنبه 87/12/15 ] [ 6:55 عصر ] [ مرتضی صیادی ] [ نظرات () ]

محبوب من!

من بی تو اگر بهار هم باشم، بهاری غریبم که در زمستان متوقف مانده و یا جویبار سرگردانی هستم که دریا برایش فقط یک رؤیاست.

الهه عشق من!

هر چه قدر که زمان بیشتر می گذرد، عشق تو در تار و پودم بیشتر فرو می‌رود و می‌بینم با عشق تو که شکوهی چون دریا دارد و رفعتی چون آسمان، من خود را خوش‌بخت‌ترین حس می‌کنم و صد زمستان را در پای یک لحظه عشق تو ذبح می‌نمایم.

هستی من!

روزها از پی هم می آیند و می گذرند و فراموش می شوند ، آما هیچ چیز، تو را از یاد من بیرون نمی برد.  شب‌ها در میان ظلمت و خاموشی، چهره زیبا و آسمانی تو در چشم دل و جان من زیباتر و آسمانی‌تر از هر شب جلوه گر  می‌شود و دست غارتگر روزگار را به صفا و زیبایی آن هیچ راهی نیست.

عشق من!

هرگز چهره تو از برابر دیدگانم کنار نمی رود. هر شب چون چشم بر هم می گذارم اولین چیزی که در  خاطرم، چشم جانم می‌نشیند تو هستی و هر روز چون دیده بر جهان باز می‌کنم، اولین تصویری که می‌بینم تصویر توست. روز و شبم از آن توست.


[ پنج شنبه 87/12/15 ] [ 6:55 عصر ] [ مرتضی صیادی ] [ نظرات () ]

خدا

راز شبانه

عشق خوب من!

هر شب دسته های گل یاس را بر دیوارهای کوچه پس کوچه‌های قلبم می آویزم و سنگ‌فرش های مسیر آمدنت را با گل های رز قرمز  می آرایم  و برق نگاه مشتاقم ظلمت شب را می‌شکافد و منتظر می‌مانم تا قدم بر دیدگان من گذاری.


پری روی من !

هر شب با چشم دل مشتاقانه به سوی تو می‌نگرم و آنگاه که از دور می‌آیی، با چشم خویش می‌بینم که هوا بوی خوش بهار می‌گیرد و نفس عاشقانه باد صبا عطر گیسوانت را می‌پراکند و  می‌خرامی و به سوی من می‌آیی و جان من به پرواز در‌می‌آید و در سینه‌ام دل طاقت ماندن ندارد و به سوی تو پر می‌کشد.

                                          

زیبای من !

با آن که دیدارهای من با تو شبانه است، اما چهره زیبای تو در پس پرده تیره شب، چون نخستین شکوه سپیده‌دمان در سحرگاهی لطیف پرده ظلمت شب را پاره می‌کند، زیبا و خیال انگیز است.

 

دلبرمن !

روز که تمام می‌شود، خورشید با همه درخشش و گرما می‌رود و جای خود را به تاریکی و سرمای شب می‌سپارد اما آفتاب عشق تو چگونه است که در آسمان دل من جاودانه می‌درخشد و شب به دنبال ندارد؟

 

آرامش من !

دنیا که به خواب می‌رود، من با تو تنها می‌شوم و راز می‌گویم. روی زیبای تو را در خاطر می‌آورم و عشق نثارت می‌کنم. آسمان روی تو را می‌نگرم و بر ستارگان رویت لبخند می‌زنم. خیره خیره کمان ابروانت را می‌بینم و در برق چشمانت غوطه ور‌ می‌شوم.


[ پنج شنبه 87/12/15 ] [ 6:55 عصر ] [ مرتضی صیادی ] [ نظرات () ]

خدا

 

داستان عاشقی

داستان عشق داستانی است عجیب حتی برای خود عاشق.

عاشق اگر خود هزار غم در سینه داشته باشد، بی تاب نمی شود ولی اگر غم یار بیند و ناراحتی او را احساس کند، تاب و توان از دست می دهد.

عاشق دوست می دارد که همه بلاهای جهان بر او نازل گردد اما محبوبش در آسایش و شادی باشد. او تحمل تیغ بر قلب خود را دارد اما توان دیدن خار بر پای معشوق را نه.

و چنین است که عشق نهایت نهایت فنا شدن عاشق است در هوای معشوق.

 

 


[ پنج شنبه 87/12/15 ] [ 6:55 عصر ] [ مرتضی صیادی ] [ نظرات () ]

خدا

 

یا امام رضا

 

سالروز شهادت هشتمین آسمان امامت و ولایت، خورشید آسمان و زمین، سبط نبی گرامی اسلام، سلطان خراسان، امام علی بی موسی الرضا را به همه رهروان و دوست داران آن بزرگوار تسلیت عرض می نمایم و در این شب و روز از همه عزاداران با کرامت آن حضرن التماس دعا دارم.

 


[ پنج شنبه 87/12/15 ] [ 6:55 عصر ] [ مرتضی صیادی ] [ نظرات () ]

خدا

 

کاش ...

کاش می‌توانستم راهی بیابم برای بیان آن چه که از عمق وجودم تا جان نازنین تو جریان دارد. کاش احساس درونی‌ام را مفسری بود به زبان آدمی تا با صدای رسا فریادگر لحظه های عاشقانه من باشد. کاش صدای قلبم را می‌توانستم ترجمانی بیابم تا همگان دریابند که عاشقانه‌ترین سرود هستی را من در سینه تنگ خود دارم. کاش می‌شد شرحه شرحه دل را شکافت و تأثیر عشق بر تمام پهنه آن را به تصویر کشید.

چگونه می‌توانم طنین صدای قلب تو در جانم را چون موسیقی ملایم یا چون رقص باد در کوچه‌های عاشقی است، برای دیگران مجسم سازم؟ چگونه می‌توانم مهرت که چون چشمه‌هایی از نور در فکر و ذهن و روح و جانم می‌جوشد را بنمایانم؟

کاش می‌توانستم بگویم چگونه بر جانم نشسته ای.

کاش...


[ پنج شنبه 87/12/15 ] [ 6:55 عصر ] [ مرتضی صیادی ] [ نظرات () ]

خدا

هر چه هستم ...

اگر زمین بودم، بذرهای عشق تو را در خود داشتم و عاشقانه سبز می‌شدم

اگر آسمان بودم، فقط مرغ  عشق تو را در پهنه خود داشتم و عاشقانه آبی می‌شدم

اگر کوه بودم، آتش عشق تو را در دل داشتم و عاشقانه سرخ می‌شدم

اگر باران بودم، فقط بر آن جا می‌باریدم که نشانی از تو دارد

اگر باد بودم، دربدر، مسافر کوی تو می‌بودم

اگر گل بودم عطر عشق تو را می‌پراکندم

اگر دریا بودم، در هر موج تو را صدا می کردم و در ساحل امن عشق تو آرام می‌گرفتم

اگرخورشید بودم، ذرات مهر و محبت تو را در جهان منتشر می‌ساختم

اگر ماه بودم با رؤیای دیدن تو هر شب در آسمان سرگردان می‌گشتم

هر چه هستم، هر که هستم، هر جا هستم، در هر زمان،

جز عشق تو نمی‌دانم

جز مهر تو نمی‌خواهم

و جز یاد تو آرام جانی ندارم

 


[ پنج شنبه 87/12/15 ] [ 6:55 عصر ] [ مرتضی صیادی ] [ نظرات () ]

خدا


چشمه عشق

 

خود را چون چشمه‌ای می‌دانم جوشان که لبالب از عشق است و جوی‌های فراوان عاشقی از اطراف آن جاری است. جوی بی قراری مدام، محبت همیشگی، عشق لایزال، اشتیاق ماندگار و ...

احساس من آن است که هر روز جوشش این چشمه  بیشتر و زلال‌تر می‌گردد و باید بیش از روزهای پیشین به معشوق خود ابراز عشق نمایم. هر لحظه باید با او سخن بگویم  و باید بگویم که نه همه عشق من که همه هستی و جان و روان من هست. باید به او بگویم که شب و روزم به یاد او می‌گذرد. عشق می‌جوشد و من باید عشق را فریاد کنم. باید بگویم که دل در تنگنای این سینه گاه سخت می‌تپد و می‌خواهد که به پرواز درآید و از شدت شوق به معشوق سینه را بدرد. باید بگویم که چگونه و چقدر دوستش دارم.

عشق از تمام وجود من می‌جوشد. در بی قراری و اشتیاق و عشق دائم هستم و جز یاد او آرامم نمی‌سازد. باید که بگویم به بلندای عرش خدا عاشق او هستم.

نمی‌دانم آنان که عاشق نیستند چگونه زندگی می‌کنند اما من چنین هستم و تا هستی‌ام هست، چنین خواهم بود.

 


[ پنج شنبه 87/12/15 ] [ 6:55 عصر ] [ مرتضی صیادی ] [ نظرات () ]

خدا

لقمه عشق

کسی برای من نوشته است آیا کسی که چنین از جان برایش می نویسی، بخشی از جان او هستی؟ و من با خود می‌اندیشم برای آن که ادعای عشق ورزی می‌کند، عیب است که حتی عشق را در ازای عشق طلب کند. مگر وقتی جان آدمی با عشق کسی پیوند خورد، محبت را دیگر می‌توان مشروط به عشق محبوب کرد؟ این که دیگر عشق نیست، سوداگری است. من عشق را چنین خوش دارم حتی اگر اشتیاق و سوز دائم باشد در طلب یاری که نیم نگاهی نیز ندارد به حال عاشق.

چه می‌توان گفت در باره کسی که چون لقمه ای بر می دارد و در دهان می‌گذارد، با خود می اندیشد که این لقمه در وجود من چه خواهد شد؟ آیا به اندیشه در باره یار، یاد محبوب، حرارت عشق، اشک فراق، شوق دیدار، سوز هجر بدل خواهد شد؟ و با خود می گوید اگر جز این باشد، هدر دادن روزی خداست و کفران نعمت او.

من عشق را چنین خوش می‌دارم و بر سر چنین عهدی ماندگارم.


[ پنج شنبه 87/12/15 ] [ 6:55 عصر ] [ مرتضی صیادی ] [ نظرات () ]

 

تا دنیا دنیاس تو بمون کنارم Pic

من که غیر تو ، کسی رو دوست ندارم

تا دنیا دنیاس دله من فداته

همون دلی که عاشق خنده هاته !!!

 

 

 

بیا

دستمو بگیر ...

می بینی روی ابرهاییم ...

از سردی دستام نترس ... دارن به گرمای دستات عادت می کنن ...

……

زندگی من مثل یه پازل شده

یه پازل قروقاطی

که تیکه های اصلی ش گم شدن

هر جوری که میخوام درستش کنم نمیشه !!

نمیدونم باید چی کار کنم که اون تیکه ی لعنتی گمشدش رو پیدا کنم

 

 

پ . ن :

هیچ خبری نیست , الیته یه خبرایی بود ولی قابل گفتن نیست : دی

رفتم یه کیف و 2تا پارچه مانتویی خریدیم ، یه کم روحیم تازه شد . هیچی به غیر از خرید کردن لذت بخش نیست :دی

 


[ پنج شنبه 87/12/15 ] [ 6:54 عصر ] [ مرتضی صیادی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

مرتضی صیادی متولد 30/6/1366 شهرستان داراب
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 65816